سوال:
میشه راهنمایی بفرمائید در مورد انتخاب دوست چطور به نوجوان ها آموزش بدیم و چگونه مرزبندی رو براشون تعریف کنیم. کلا اگه در مورد دوستان هم یک پست آموزشی بزارید ممنون میشم.
پاسخ:
ببینید اولین نکتهای که خدمتتون بگم اینکه نوجوون شما دوستی رو انتخاب میکنه که تامین کنندهی نیازهایی که در خونه برآورده نمیشه، یعنی وقتی که یه کمبودی توی خونه براش ایجاد میشه مثلا احساس میکنه که درک نمیشه، در محیط بیرون به دنبال فردی میگرده که بتونه اون رو درک کنه.
پس این اولین نکته و به نظرم مهمترین نکته در انتخاب دوست است یعنی میشه اینجا دیگه پاسخ رو تمام کنیم و شما رو همین نکته متمرکز بشید که نوجوون من دوستی رو انتخاب میکنه که برآوردکنندهی نیازهایی که من والد تو خونه براش کم میزارم. نکتهی بسیار مهمیه.
حالا بیایم همین نکته رو در قالب نیازهای پنجگانهای که آقای ویلیام گلاسر مطرح میکنند بیاریم. مثلا برای نیاز به بقا، رفتار شما یک رفتار بیتوجه، یعنی من اصلا توجه نمیکنم که براش لباس مناسب بگیرم، کفش مناسب بگیرم، غذای خوب براش تهیه کنم. نوجوون شما در محیط بیرون جذب آدمی میشه که بتونه این نیازها رو ازش دریافت کنه، یعنی یه کسی که براش پول خرج کنه یا خودش ممکنه بشه یه آدم بِکن. مدام داره قرض میگیره از رفیقاش که بتونه مثلا بره یه ساندویچی، یه پیتزایی مصرف کنه و اون نیاز بقاش رو تامین کنه یا به دنبال این که پولی بگیره که بتونه یه لباسی برای خودش بگیره.
یا نیاز به قدرت، یکی از نیازهای همهی ما آدما نیاز به قدرت دیگه که تو دورهی نوجوونی هم در قالب نیاز به استقلال خودش رو خیلی خوب نشون میده.
رفتار شما چیه؟ تحقیر و سرزنشه. مدام دارید بهش میگید که تو هیچی نمیشی تو زندگیت. تحقیرش میکنید. دائم دارید از یکی از رفتارهاش عیب و ایراد میگیرید، خب نوجوون در محیط بیرون به دنبال مولفههای قدرت میگرده، آدمی رو انتخاب میکنه که از نظر اون قدرتمنده. اگر با اون باشه، احساس قدرت میکنه، احساس قوی بودن میکنه که این مولفهها رو تو دورهی نوجوونی عمدتا توی فضاهای بزهکاری ممکنه ببینن، یعنی نوجوونی که سیگار داره میکشه، نوجوون شما جذبش میشه. یا نوجوونی که خیلی قلدره، دعوایه، گیر میده به بقیه. براش این معنی رو داره که من با این آدم اون حس قدرت، اون نیاز قدرت رو میتونم تامین کنم.
یه نیاز دیگه احساس تعلقه. اگر تو خونه این نیاز براش برآورده نشه یعنی شما یک والدی باشید که فقط گویندهاید، فقط دارین حرف میزنین، شنوندگی ندارید، حرفای تکراری. هی درستو بخون، چقدر پای گوشی هستی. مجموعه این رفتارهایی که دارید باعث میشه که نوجوون احساس تعلق نسبت به شما نداشته باشه و در محیط بیرون به دنبال وصل شدن باشه. دنبال آدمی باشه که بتونه باهاش ارتباط بگیره و باهاش حرف بزنه و بیرون بره و بگه و بخنده و خوش باشه.
یه نیاز دیگه نیاز آزادیه. جایی که شما سختگیریهای بسیار بسیار شدیدی دارید و یه والد دیکتاتور هستید، نوجوونتون میگرده به دنبال آدمهایی که جسارت دارن یا خودش ممکنه رفتارهای جسورانه و ناپخته و خامی از خودش نشون بده دیگه یا زیر زیری یه کاری میکنه برای آزادی، مثل بعضی از نوجوونا که انقدر پدر مادر بهشون سخت گرفتن، به محض اینکه میان بیرون از خونه، دنبال همه نوع خلافی میرن برای اینکه احساس میکنی که اینطوری من آزادم، حالا اگه میتونی منو بگیر، یعنی گفتگوی ذهنی نوجوون این دیگه، تو خونه این همه به من سختگیری داری، حالا اومدم بیرون هرکاری دلم بخواد انجام میدم. اگه میتونی منو بگیر.
نیاز تفریح، والدینی که تاکید دارن روی کار و تلاش. در اصل بگم اینجا نوجوان، بعضی از نوجوونا ممکنه اصن سراغ دوست نرن، یعنی پذیرش داره نسبت به اینکه من فقط تو زندگی باید کار کنم و تلاش کنم و درس بخونم که از اون ور میشه یه آدم بسیار کمالگرا. استرس پیدا میکنه، تو سنین بالاتر عصبی میشه یا همین الانم ممکنه جذب دوستایی بشه که آدمای یک بعدی هستند و رشدی توی زندگیش نداره.
پس جایی که شما کم میذارید برای برآورده کردن نیازهای روانی هیجانی فرزندتون، به صورت خلاق نوجوان به دنبال این نیازها در محیط بیرون با دوستای دیگهاش میگرده.
چون میدونم میرید جستجو میکنید، مقالههای مختلفی رو تو اینترنت میخونید، من دیگه حرفای تکراری نمیزنم چون یه مقاله در مورد انتخاب دوست رو بخونید، به نوعی حرفایه دیگه دستتون میاد که باید چیکار کنید.
دو تا نکتهی مستقیمم بگم، برای اینکه بتونید به نوجوونتون کمک کنید که دوستیهای مطمئنی داشته باشه، وقت بذارید یه دورهمیهایی رو با دوستای نوجوونتون داشته باشید.
اگه امکانش هست بیان خونه، بیان خونه. اگر که نه، میتونید یه جمعه صبحی، بعدازظهری باهم قرار بزارید یه پارکی، کافهای با هم جمع بشید و با هم یه گفتگویی داشته باشید دیگه.
حالا اینا تو سنین پایینتر قابل اجرا، اگر سن نوجوون شما بالا، هفده، هجده سال به بالا، خب طبیعتا شاید خیلی با این مدل جور نباشه. اینجا چیزی که جواب میده اینه که در مورد دوستیهاش ازش سوال کنید، کنجکاو بشید که ببینید توی فضاهای دوستی چی داره میگذره، مثلا دوست صمیمیش کیه؟ ازش بپرسید که به نظرت این آدم چه ویژگیای داره که تو برات آدمه جذابیه، باهاش هستی؟ به نظرت اگر سه چهار سال باهاش دوست باشی، رو زندگیت چه تاثیری میذاره؟
و نکتهی آخر به نوجوونتون این رو بگید که ما یه سری تصمیمها تو زندگی داریم که جز تصمیمهای استراتژیکه، جز تصمیمهای بسیار بسیار مهمه. یه تصمیم استراتژیک، تصمیمی که بسیار پرهزینه است. مثلا میگم فرض کنید من ایکس تومن سرمایه دارم، این که من بخوام این ایکس تومن رو در یه محلی سرمایهگذاری کنم، میشه یه تصمیم استراتژیک چون اگر اشتباه باشه، خب کل سرمایهام میره.
ازدواج میتونه یه تصمیم استراتژیک باشه، این که اگه با آدم درستی ازدواج نکنم، سالیان سال هم خودم در عذابم هم این که طرفمو عذاب میدم.
بگم مثلا تو سن چهل سالگی من میخوام یه تغییر شغلی بدم، میتونه یه تصمیم استراتژیک باشه.
دوستی در دورهی نوجوونی یک تصمیم استراتژیکه. اینکه تو با چه آدمی دوست میشی، واقعا میتونه روی جهتگیری زندگیت تاثیر بذاره. به نظرت این دوستی که انتخاب کردی، از نظر خودت چه جوریه؟
و فقط بهش اطلاعات بدید یعنی همین این سوال میتونه نوجوون رو به فکر فرو ببره.
و نکتهی اول حرفام رو خدمتتون بگم، رابطهی خوب و صمیمی، اولین و مهمترین ابزار تاثیرگذاری شماست. وقتی رابطهاتون خوب باشه، پذیرش انواع توصیهها و اطلاعاتی که دارید به نوجوون میدید، این که به ذهنش میشینه که در مورد این اطلاعات فکر کنم.
امیدوارم که پاسخ به این سوال بهتون کمک کنه که به نوجوونتون در انتخاب دوست کمک کنید.
یه نکتهای هم بگم توی کارگاه والدین موثر که ما برگزار میکنیم، در مورد نوع رفتارهای شما به دقت توضیح میدیم که کدوم رفتارهاتون میتونه در الان و در آیندهی نوجوونتون مشکل ایجاد کنه و چه رفتارهایی رو لازمه جایگزین کنید.
برای شرکت توی این کارگاه هم میتونید دایرکت بدید، اطلاعات رو دریافت کنید و در این کارگاه ارزشمند شرکت کنید.