چه مادرانی مانع مرد شدن پسرانشان می‌شوند؟

مادران با باورهای غیرمنطقی:

چه مادرانی مانع مرد شدن پسرانشان می شوند؟

مدرسه قرار است اردو‌ ببرد و کامیار نوجوان ۱۶ ساله هم ذوق و شوق رفتن دارد. با بچه‌ها کلی قرار مدار می‌گذارد و برای سفرش برنامه‌ریزی می‌کند. به محض گفتن این موضوع مادر می‌گوید:

سفر با مدرسه را اصلا دوست ندارم تو باید همیشه با خانواده باشی و با خودمان خوش بگذرونی. موافق نیستم بروی.

آخه مامان…

مادر حرفش را قطع می‌کند…

آخه بی آخه. بیا بشین چایی برات بریزم.

کامیار به دلیل این باور غیرمنطقی مادر، سفر نمی‌رود.

سفر با مدرسه یعنی بودن در یک جمع مردانه و بزرگ شدن در جامعه‌ای که نمونه کوچکی از دوران بزرگسالی‌اش می‌باشد.

حرف زیاد است و در دوره بلوغ عاطفی بیشتر در این‌ مورد می‌گویم.

چه مادرانی مانع مرد شدن پسرانشان می شوند؟

ناصر ۱۳ ساله است یعنی ابتدای نوجوانی‌اش.

سر کوچه گیم‌نت است و او عاشق بازی. چند دفعه بعد از مدرسه و بدون اطلاع مادر رفته گیم‌نت و به قول خودش چه عشقی کرده است. دوست دارد صداقت داشته باشد و با خیال راحت در گیم‌نت بازی کند. به همین دلیل تصمیم می‌گیرد با مادرش مطرح کند:

مامان؟

جانم؟!

قرار شد عصری ساعت شش با رضا و سینا برویم گیم‌نت.

چی؟ گیم‌نت؟ حرفش نزن. معلوم نیست چه بازی‌هایی آنجا می‌شود ‌و چه حرف‌هایی به هم می‌زنید.

مامان فقط بازیه. حرف که همه جورش تو مدرسه هم هست؛ پس نگران چی هستی دیگه؟

ببین عزیزم من نگرانتم کلا. جامعه خراب شده و من دلم راضی نمی‌شود بروی.

مامان تو را خدا بزار دیگه …

(پاسخ مادر بعد از کلی بحث)

هفته‌ای یکساعت می‌توانی بروی.

گیم‌نت هم نمونه کوچکی از یک جامعه مردانه است که پسر تحریم می‌شود.

آیا نرفتن پسر به گیم‌نت واقعا برایش مفید است؟

آیا ناصر در بزرگسالی‌اش چنین جمع‌ها و مردهایی را مشاهده نمی‌کند؟

مطالعه
آیا با نوجوان خود رفتار بالغانه دارید؟

آیا آن زمان از ویژگی‌های جامعه‌ای که در آن رفت و آمد دارد، شوکه نمی‌شود؟

اگر در شرکتی کار کند که اکثر همکارانش به ناچار مردانی با ویژگی‌های بچه‌های گیم‌نت باشند، چگونه روابط خود را با آنها مدیریت می‌کند؟

همه اینها سوالاتی است که ذهن را درگیر می‌کند که آیا منِ مادر نباید روی خودم کار کنم و خود و فرزندم را از اسارت این نگرانی‌های افراطی آزاد کنم؟

چه مادرانی مانع مرد شدن پسرانشان می شوند؟

مادران تنها و پسردار تا زمانی که پسرشان کودک است لحظات خوبی را تجربه می‌کنند، دردسر هست ولی شیرین است. مادر نقش طاقت‌فرسایی را دارد؛ هم مادر است هم پدر. انتخاب به اجباری که پدر باشد، نقش مادری با آن همه عواطف ریز زنانه و‌ مادرانه را برایش سخت می‌کند. ویژگی مادر پذیرش بی‌قید و شرط فرزندش است و ویژگی پدر پذیرش فرزند پس از مطیع بودنش است. به هر حال مدیریت این دوگانه بودن برای مادر تا یک زمانی راحت است و آن زمانی است که فرزند در دوران کودکی است و هنوز پا به ۱۳ سالگی‌اش نگذاشته است.

همین که پسر وارد نوجوانی و متوجه نبود پدر می‌شود، دردسرهای تلخ مادر شروع می‌شود. مادر که احساس می‌کند دارد از جایگاه قدرت و تسلطش فاصله می‌گیرد سعی می‌کند صدایش را همچون صدای پدر بلند کند اما پسر هم در سن بلوغ است و تغییرات صدایش او را جسورتر کرده است.

همین اتفاق در مورد قدرت بدنی‌اش هم رخ داده است؛ از این به بعد این مچ‌دست مادر است که در دستان پسر نوجوانش است.

اما پسر هم نمی‌داند که مادرش او را تا به الان به چه سختی بزرگ کرده است و حالا مگر می‌شود تسلیم شود.

مادر تنها هر چند خسته است اما عزم خود را جزم می‌کند که نگذارد پسرش:

  • تا دیروقت بیرون بماند
  • کنترل فضای خانه را در دست گیرد
  • با دوستانش به خانه بیایند
  • در درس‌هایش کم‌کاری کند
  • و…
مطالعه
چهار عامل سدساز بین نوجوان و والدین

و این بازی بین مادر تنها و پسرش ادامه دارد. تا حدی پسر کارهای خود را پیش می‌برد اما به این دلیل که کارهایش مورد تایید مادرش نیست همیشه یک آشوب و نگرانی در خود دارد.

چه مادرانی مانع مرد شدن پسرانشان می شوند؟

موضوع مهم دیگر حضور در بین دوستان و گروه‌های است که اعضای آن حضور پدر را دارند و حتما که پیش می‌آید آنها بی‌هیچ قصدی از پدران خود می‌گویند:

  • دیشب با بابا نشستیم فوتبال تماشا کردیم.
  • من باید زودتر برم بچه‌ها، قرار هست با بابام برویم استخر.

شنیدن این حرف‌ها پسر نوجوان را سخت درگیر می‌کند و چرایی بزرگ در ذهنش می‌نشاند:

چرا من؟ چرا من پدر ندارم؟

این پسر حتی از لعن و مذمت‌هایی که پسران دیگر در مورد پدرانشان می‌گویند آشفته و پریشان می‌شود:

  • قدر پدر شما نمی‌دانید،
  • کاش می‌دانستی که چقدر بودن همین پدر سخت‌گیر نعمت است.

با این آشوب و‌ پریشانی چه می‌کند؟

نادیده‌اش می‌گیرد. سرکوبش می‌کند.

وارد گروه‌های مردانه می‌شود اما در قالب پسری طرد شده از سوی مادر و اگر به خودش نیاید مرد نمی‌شود.

نقش مادر در این سفر مرد شدن چیست؟

لازمست مادر مشاهده‌گر بودن را تمرین کند و تمرکز خود را روی ارتباط خوب و عاطفی با پسرش بگذارد.

ارتباط خوب شما اجازه می‌دهد که حرف‌هایتان شنیده شود. شنیده شدن حرف‌هایتان را یک نعمت بزرگ بدانید به این دلیل که می‌تواند نقش یک مراقبت‌ کننده را هم ایفا کنید.

بسیاری از پسران به دلیل رابطه خوب با مادرانشان روی رفتارهای خود نظارت دارند و حد و حدود برای خود تعیین می‌کنند.

پس اگر مادری مشاهده‌گر باشید، توانسته‌اید مادری مراقب هم باشید.

در دوره بلوغ عاطفی بیشتر می‌گویم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *