سوال:
لطفا در مورد پرخاشگری نوجوان راهنمایی کنید. دخترم آرومه ولی یکدفعه از یه موضوعی ناراحت میشه، پرخاشگری و بیاحترامی میکنه. یه کم گریه میکنه و دوباره آروم میشه. اصلا متوجه نیست که چیکار میکنه. گاهی رابطه خوبی با پدر و مادرش داره ولی گاهی اوقات نه .
پاسخ:
نکته اول، ببینید گفتن که آرومه، ناراحت میشه و پرخاشگری و بیاحترامی میکنه. یعنی مهارت بروز هیجانات و احساساتش رو آموزش ندیده چون ناراحتی داره تبدیل میشه به پرخاشگری. در اصل، لازمه که نوجون یاد بگیره که وقتی ناراحته، چطور میتونه در مورد ناراحتیش حرف بزنه. میتونم من اینو بهش آموزش بدم، میتونم راهنمایش کنم که موقعی که ناراحت هستی، میتونی بیای و اون ناراحتیت رو با من مطرح کنی.
یه قسمت دیگه گفتن که پرخاشگری و بیاحترامی میکنه. ببینید بی احترامی میکنه به چند دلیل.
اولا دلیلش اینکه الگوی مناسب تو این زمینه ندیده. احتمالا تو خونه هم که پدر یا مادر از یه موضوعی ناراحت میشن از خود نوجون، به صورت پرخاشگری داره خودشو رو نشون میده. حالا پرخاشگریه میتونه کلامی باشه؛ شروع کنم تحقیر، سرزنش و مقایسه و اینها، میتونه فیزیکی باشه دیگه؛ یا وسیلهایی رو پرت کنم یا اینکه عملا برم خودشو تنبیه کنم.
پس اولین دلیلی که بگم بیاحترامی میکنه اینکه الگوی مناسبی ندیده.
دومین دلیلش اینکه آموزش ندیده که رفتار محترمانه کلا داشته باشه. ببینید اینا بر میگرده به اینکه نوجون راهنمایی بشه دیگه چون سنی نداره که ما بخواهیم بگیم که حالا یکسری رفتارهای به نوعی درست و سالم داشته باشه. آموزش ندیده که به طور کل در زندگیش رفتار محترمانه داشته باشه.
و سومین دلیلی که بتونم بگم اینکه رفتار جدی و قاطعانهای از طرف شما ندیده. موقعی که بی احترامی کرده، شماهم با یه بی احترامی، با یه پرخاشگری جوابشو دادید؛ بی خود کردی، پرو شدی، گمشو تو اتاقت ببینم.
خب این پرخاشگریه همینطور ادامه پیدا میکنه ولی رفتار قاطعانه و جدی شما اینکه از قبل بهش گفته باشید که اگر رفتار نامحترمانهای ازت دیدم، بی احترامی و توهین ازت دیدم، این پیامد رو داره. حالا یه پیامدی که منصفانه باشه.
نکتهایی که همیشه روش تاکید دارم پیامدهاتون رو منصفانه در نظر بگیرید. شروع میکنه بیاحترامی، برای مثلا یک ساعت از کار با گوشی یا لپتاپش محرومه یا هر نوع پیامد دیگه.
پس این در مورد بیاحترامی، بریم سراغ قسمت بعدیش.
یک قسمت دیگه از سوال گفتید که گاهی رابطه خوبی با پدر و مادرش داره، گاهی نه. ببینید اول به این ترتیب بهتر ببینیم که حالا، درسته که نوجون هم مسئوله، الان مخاطب من پدر و مادر هستن. اینکه خود پدر و مادر یک مسئولیت مهم دارن که رابطهاشون رو با نوجونشون در سطح خوبی نگه دارن. ما بالعکس اینو میگیم، میگیم این بچه بلد نیست رابطه بگیره. خب آموزش دیده آیا؟! مثلا تو مدرسه درسی داشته در مورد رفتار با پدر و مادر؟ یا بیرون کلاسی رفته؟ یا کلاس آنلاینی رو در این موضوع، رفتار با پدر و مادر گذرونده؟ به احتمال زیاد نه. پس نمی تونیم همین روی هوا بگیم که مثلا تو رابطهات با پدر و مادرت خوب باشه. مگر اینکه حداقل خود من به درستی راهنمایش کرده باشم. و درستتر این جمله اینطوریه که شما ببینید آیا رابطه خودتون با نوجونتون خوب هست یا نه؟ به این فکر کنید. و خیلی مواقع که دارید یه سوالی رو مطرح میکنید که مثلا نوجونم پرخاشگره، خیلی خوبه که در ادامهاش بگید، ضمن اینکه منم این رفتارهارو دارما، داد میزنم، توهین میکنم، مقایسه میکنم. بعد خودتون متوجه میشید که تغییر باید از خودمم شروع بشه.
حالا من می خواهم یه نکتهای رو بگم، میگید گاهی رابطه خوبی با پدر و مادرش داره، گاهی نه. این گاهیه اول رو ببینید، یعنی همین که میگید گاهی رابطه خوب داره. ببینید و بهش بازخورد بدید. جاهایی که رابطهاش خوبه، مشارکت داره، همراهی داره، کمک میکنه، کارهاشو داره به موقع انجام میده، برید و بهش بگید که من دارم میبینم. یعنی ببینه که شما توجه دارید.
حالا میگید که گاهی رابطه خوب نداره، بگردید به دنبال دلیلش. اگر برمیگرده به خودتون، که به نوعی شما محرکه پرخاشگری نوجونتون هستید، با مقایسه، با پرخاشگری، با داد زدن، با نصیحت کردن که خب لازمه روش کار کنید (در درس رابطه خوب با فرزندم در این زمینه به شما کمک می کنیم.)
اگر برمیگرده به خود نوجون که اینجا لازمش اینکه راهنمایی بشه. نیاز به آموزش داره.
یه نکتهایی روهم میخواهم براتون بگم در رابطه با اینکه رابطه رو همراه با یک نوسان بدونید. رابطهی ما همیشه خوب نیست، همیشه هم بد نیست. یک رابطهی به نسبت خوب رو داریم میگذرونیم، هممون دیگه. در هر موقعیتی که داریم کار میکنیم. پس خیلی خوبه که برای خودتون تعریف کنید که رابطهی من با نوجونم مثبت و منفیه حس خوب یا حس ناخوبه. یعنی رابطهام یه جاهایی خیلی خوب میشه، رابطهام یه جاهایی بد میشه یا ممکنه خیلیم بد بشه. اما همهی اینها موقتیه.
یعنی میخوام بگم پذیرندهی میزانی از نوسان در رابطهاتون باشید. حالا اگر من نمیتونم پذیرش داشته باشم، یکیش به این دلیل که من موضوع رو شخصی میکنم. یعنی میگم اینکه داره داد میزنه، حتما که من یه مامان بیکفایتم، حتما من یه بابای بیلیاقتم. قدرت ندارم که نشون بدم.
یعنی موضوع رو دارید شخصی میکنید و خب شماهم حمله میکنید به نوجونتون.
یا باورمون اینکه باید همیشه رابطه خوب باشه. به این دلیل نمیتونیم بپذیرم که الان به هر ترتیب یه چالشی، یه بحثی به وجود اومده.
یه دلیل دیگه بگم براتون که تحمل شما در پذیرش داد و بیداد نوجونتون پایین هست. یعنی می تونید روی ظرفیت خودتون کار کنید.
چطوری؟
انواع کلاسها و روشهایی که برای آرامسازی ما هست. می تونید یک کلاس یوگا برید، یک کلاس مدیتیشن برید، یه پیادهروی منظم داشته باشید. همهی اینها کمک میکنه که شما در لحظات سختی که با نوجونتون قرار میگیرید بتونید آروم باشید.
بریم سراغ یه تعریف از پرخاشگری.
در مورد پرخاشگری حتما که شما جستجوهای مختلف خودتون رو دارید، تعریفهای مختلف رو دید، شنیدید، خوندید و من اینجا میخوام به یک تعریف دیگه اشاره کنم. ببینید پرخاشگری رو یک نیاز برآورده نشده در نوجونتون ببینید. مثلا نیاز به استقلال. زمانی که برآورده نشه نوجون میره به سمت پرخاشگری. حالا این برآورده نشدن اینطوریه که دیده نمیشه، ممکنه سرکوب بشه اصلا و ممکنه که به اندازه کافی برآورده نشه. هر سه اینها میتونه باشه. مثل زمانی که مثلا شما دیدید گرسنهاتونه، حالا ازش خبر ندارید و همزمان دارید با همسرتون یا با خواهرتون، برادرتون صحبت میکنید. این گرسنگی فشار میاره و من شروع میکنم در همون بحثی که داریم، شروع می کنم به داد و بیداد و توهین و تحقیر و اینها و خبر ندارم که این رفتارم ناشی از نیاز گرسنگیه منه یعنی اگر من بلند میشدم، میرفتم سر یخچال یه چیزی میخوردم، احتمالا این حالت در من کنترل میشد.
حالا با این مثال میخوام بگم پرخاشگری که نوجونتون داره رو معادل بدونید با یک نیاز برآورده نشده.
میتونه نیاز به آرامشش باشه، استقلالش باشه. نیاز به احترام باشه. حتی نیاز به محدودیت باشه، یعنی جایی که نوجون نامحدود داره از شما سرویس میگیره، خب به این نتیجه میرسه که همیشه باید خواستههای من برآورده بشه، بعد چه اتفاقی میافته، جایی که یه محدودیتی براش میزارید که مثلا انقدر با گوشی کار کن، انقدر بازی کن، یا الان با ما بیا مهمونی، بهم میریزه و شروع میکنه به پرخاشگری کردن چون فکر میکنه که همیشه باید همه خواستههای من برآورده بشه.
و به این فکر کنید که اگر نوجونم داره پرخاشگری میکنه، کدوم نیازش برآورده نشده؟
حالا هم میتونید به این فکر کنید، هم میتونید برای کمک به نوجون با خودش وارد یه گفتگو بشید. حالا این گفتگو میتونه در همون زمانی باشه که داره پرخاشگری میکنه. داد زده دیگه؛ برو بینیم بابا اصلا من حوصله ندارم، هی همش میگی درس بخون، درس بخون. و شما میتونید چیکار کنید؟ اگر رو خودتون کار کرده باشید و بتونید آروم بمونید خیلی اتفاق خوبیه. چون نوجون انتظار طبیعیش اینکه شما هم یه داد بزنید دیگه ولی میبینه شما داد نمیزنید و میگید که آروم باش، بیا باهم حرف بزنیم ببینم که چی شده. چی داره اذیتت میکنه.
همین رفتار شما میتونه کمک کنه که اونم به این نتیجه برسه جایی که من بهم ریختم، میتونم آروم بمونم و وارد گفتگو بشم.
بعد ازش سوال کنید چی داره اذیتت میکنه؟ چی شده؟ چی ناراحتت کرده؟
به این ترتیب اونو آروم میکنید که با شما وارد یه گفتگو بشه و در ادامه میتونید حتما یک محدودیت، یک چارچوب برای نوجونتون تعریف کنید و بهش این جمله رو بگید که من بهت حق میدم یه جاهایی ناراحت بشی، یه جاهایی عصبانی بشی، یه جاهایی دلخور بشی، همهی اینهارو میفهمم اما حق اینکه یک رفتار توهینآمیز داشته باشی رو نداری. باهم میتونیم در مورد اون موضوع، در مورد اون احساسی که داری حرف بزنیم. منم حرفاتو میشنوم اما حق توهین و بی احترامی نداری.
به این ترتیب به نوجونتون یک آموزشم دادید و اگر یادتون باشه به شکلهای مختلف گفتم که تغییر تدریجیه و یک فرآیند پویا هست. حوصله کنید برای اینکه بتونید نوجونتون رو به یک رفتار سالم و بالغانه هدایت کنید. نوسان وجود داره همیشه در رابطه اما صبور که باشید، میتونید آموزشهای خودتون رو به درستی به نوجونتون منتقل کنید.