نوجوانم استرس درسی داره

سوال:

دختر 15 ساله‌ای دارم، کلاس هشتم مدارس خاصه. خیلی خودشو اذیت میکنه. استرس درسی داره، برای درس، تکلیف و امتحان. حرف و برداشت معلما و همکلاسی‌هاش خیلی براش مهمه. فقط میگه بیست. هزاران بار بهش گفتم 17 و 18 دوست دارم بگیره. به سلامتیش داره لطمه میخوره. خواب شبانه‌اش مختل شده. خیلی نگرانم.

 

پاسخ:

همین ابتدا بگم دست به نقد، این هزاران بار گفتن باعث میشه که نوجوون‌تون هزاران بار از شما دور بشه، به خاطر اینکه به این نتیجه میرسه که اصلا من درک نمیشم.

مسئلۀ‌ دختر شما عدد نیست، نمره نیست، که من دارم میگم 17، 18 هم خوبه. برای همین در هر بار گفتن نوجوون‌تون رو دارید دور می‌کنید. کلا سن 14 تا 16 که میانه‌ی نوجوانی در نظر بگیریم یه سن سختیه، هم برای خانواده هم برای خود نوجوون. یعنی واقعا ما احساس سردرگمی داریم، نمی‌دونیم سمت دوستامون باشیم، تنها باشیم. از خانواده‌ که دوستداریم فاصله بگیریم ولی نمی‌دونیمم چی کار کنیم.

برای همین ما نباید جهت بدیم به نوجوان، به این معنی که بخوام شروع کنم به صحبت کردن و بگم که تو باید این کارو انجام بدی، تو باید روی هفده و هجده متمرکز بشی، اون‌هام خوبه. بیشتر شنونده باشم تا اینکه گوینده باشم. شنونده بودن به شما کمک میکنه که شناخت بهتری نسبت به نوجوون‌تون به دست بیارید و متوجه بشید که واقعا دغدغه و مشکل اصلیش چی هست. پس شنونده بودن رو به عنوان اولین قدم تمرین کنم.

 

حالا اگر قرار باشه که من گوینده باشم، بهتره که سوال کنم؛ سوال‌هایی که در ابتدا متمرکز روی درک احساسات نوجوان. مثلا:

اگه بیست نگیری چه احساسی پیدا می‌کنی؟

میگه که خیلی استرس می‌گیرم.

 

و برای این استرست تا الان چیکار کردی؟

یعنی می‌خواهیم به نوجوون کمک کنیم که ببینه چه رفتارهایی داره  انجام میده، چه رفتارهایی رو داره انتخاب می‌کنه.

 

این کارایی که داری انجام میدی، استرست رو بیشتر کرده یا استرست رو کم کرده؟ کدوماشه؟

که احتمالا به شما جواب میده استرس من داره بیشتر میشه.

 

و به‌نظرت چیکار می‌خوای بکنی؟ چه کار دیگه‌ای می‌تونی انجام بدی که بتونه کمکت کنه که استرست رو بیاری پایین؟

اینجا با هم وارد گفتگو می‌شیم.

 

یه نکته‌ی دیگه‌ای که مهمه اینکه؛ خیلی این مهمه، من والد از دوران کودکیش تا به الان چه پیام‌هایی در مورد درس و مدرسه و تحصیل بهش دادم. ممکنه الان که شما دارید می‌بینید به خواب شبانه و سلامتیش داره لطمه می‌خوره، تغییر جهت دادید ولی فرزند شما از دوره‌ی کودکی که نمی‌گفته بیست! درسته؟ یه جایی یاد گرفته که بعد بگه بیست. چرا؟ چون این بیسته براش توجه میاورده، محبت میاورده، حمایت میاورده تشویق میاورده، یعنی این بیست براش یه معنای هیجانی داره. داره یک سری هیجانات مثبت رو می‌گیره. حالا احتمالا از مدرسه هم داره میگیره، خب مدرسه هم میگید مدرسه خاصیه دیگه، احتمالا رقابت محوره. و تمرکز مدرسه رو چیه؟ روی عدد. پس نوجون منم یاد می‌گیره که اگه من عدد خوبی رو بزنم، اونوقت می‌تونم اون نیازهای روانیم رو پاسخ بدم. در اصل اینجا براساس تئوری انتخاب خدمت شما بگم، ما یه سری نیازهای بنیادی داریم. نیاز به قدرت، آزادی، تفریح، نیاز به بقا، نیاز به رابطه و برای برآورده سازی این پنج نیازی که داریم، کارهای مختلفی داریم انجام میدیم.

مطالعه
من از کدام گروه پدران هستم که به نوجوانم در حال آسیب زدنم؟

بعضی از کارها موثره، بعضیا موثر نیست. مثل اینکه من تشنمه، میرم آب نمک می‌ خورم. خب تشنه‌تر میشم. من به دنبال توجم، به دنبال محبتم ولی فکر می‌کنم که باید بیست بگیرم. تمرکز من نوجوون اومده روی بیست. اینو میشه به نوجوون کمک کنیم که تو برای برآوردسازیه نیازهات داری چیکار می‌کنی؟ یعنی در اصل بهش کمک کنیم که بفهمه این بیسته، کدوم نیاز تو رو به نظرت داره برآورده میکنه؟ مثلا میگه خب بیست می‌گیرم، همه تشویق میکنن، همه حمایتم می‌کنن، همه با هم خوب برخورد میکنن. همه دوستم دارن.

خب حالا من چه کار دیگه‌ای می‌تونم انجام بدم که همه‌ی این نیازها رو دریافت کنم به صورت سالم به گونه‌ای که من استرس رو تجربه نکنم؟

 

نکته‌ی بعدی، چندین سال طول کشیده تا نوجوون‌تون برسه به این نقطه که بگه بیست. درسته؟ یعنی به سادگی به این نقطه نرسیده دیگه. لحظه به لحظه تو زندگیش تجربه‌های مختلف گرفته که بیسته مهمه. مثلا ما داریم سریال می‌بینیم و داریم اون شخصیتی که توی فیلم آدم تحصیل کرده‌ایه، اونو به نوعی تشویق می کنیم. خب این به ذهن منه کودک میشینه که آهان، درس‌ خوندن مهمه. یا مثال می‌زنم که مثلا نگاه کن، عمو، دایی، خاله، اینا درس خوندن برای خودشون چه موقعیت اجتماعی دارن. همه بهشون احترام می‌ذارن، پول خوب دارن درمیارن. خب بازم داریم به نوجوون میگیم بیست، یعنی به شکلهای مختلف به ذهنش نشسته که درس خوندن خوبه و من فقط باید بیست بگیرم. چندین سال طول کشیده. پس من به راحتی هم از این موضوع فاصله نمی‌گیرم، لازمه که هم به خودتون هم به نوجوون‌تون فرصت بدید و فضای گفتگو بین خودتون ایجاد کنین. به دنبال یک نتیجه‌ی آنی نباشید که این کارتون رو خراب می‌کنه. هم خودتون رو ناامید می‌کنه، آشفته می‌کنه، هم نوجوون رو از شما ناامید می‌کنه. یعنی به این نتیجه میرسه که مامان، بابا نمی‌تونن به حل مسئله‌ی من کمک کنن.

 

یه جایی میشه از نوجوون بپرسیم در بهترین حالتی که تو همه‌ی درسارو بیست بشی به نظرت چندسال دیگه چه جور آدمی هستی؟ خودتو تو جامعه چطور می‌بینی؟ آدمایی که تو جامعه خیلی درس خونن، چطور آدمایی هستن؟ آدمای موفقین؟ ممکنه یه جاهایی یک سری مهارت‌هارو کم داشته باشن؟ ما آدمای درس‌خونی ندیدیم که نمی‌تونن رابطه بگیرن؟ نمی‌تونن خودشون رو معرفی کنن؟ می‌دونید یعنی بحث اینکه سایر مهارت‌های ما مغفول می‌مونه. اینو باید به نوجوون کمک کنیم که بتونه خودش رو در چند سال آینده هم ببینه تا ببینه که خب من بخشی از انرژیم رو که می‌خوام بذارم برای بیست با استرس، بیام به هفده و هجده رضایت بدم و تمرکزمو ببرم روی تقویت سایر مهارت ها.

مطالعه
کالباس را ورقه ورقه کن!

 

یه قسمتی از سوال گفته بودید که حرف معلم ها و همکلاسی‌هاش خیلی براش مهمه، درسته؟ وقتی حرف بقیه مهمه یعنی من خودم رو دارم نادیده میگیرم. یعنی دارم احساساتم رو نادیده میگیرم. یعنی خودمو آدم ارزشمندی نمی‌دونم. عزت نفس من آسیب دیده.

و بخش عمده‌ای از عزت نفس نوجوون در ارتباط با والدینش تعریف میشه. من چه پیام‌هایی بهش دادم؟ تیکه کلام‌های من چی بوده؟ مثلا هی گفتم که درس بخون برای خودت کسی بشی. درس بخون تا من آبوداشته باشم. در چه مواردی نوجوون رو تشویق کردید؟ آیا فقط موقعی که درس خونده تشویقش کردید؟ از کودکی تا به الان تا مثلا سیزده چهارده سالگیش و وقتی که اشتباه می‌کرده چه رفتاری باهاش داشتید؟ به خصوص اشتباهات یا بگم نقص‌های طبیعی که تو فرایند درسه، مثلا یه نمره‌ای رو کم آورده چند سال قبل. با اشتباهاتش چطور رفتار کردیم؟ اینا همه بخشی از به نوعی بنای عزت نفس نوجوون‌تون رو تشکیل میده.

در مجموع برای اینکه بتونید به نوجوون‌تون کمک کنید، لازمه که باهاش وارد یک فضای گفتگو بشید و نخواهید که سریع نتیجه بگیرید. سوال‌هایی داشته باشید که اون بتونه از احساساتش بگه. بهش کمک کنید که ببینه این بیستی که الان به دنبالشه، کدوم نیازهای روانیشو داره پاسخ میده و برای پاسخ دادن به این نیازهای روانی، چه کارهای دیگه‌ای می‌تونه انجام بده که استرس نداشته باشه یا استرس کمی رو تجربه کنه.

 

و به عنوان آخرین نکته، نوع رابطه‌ی شما با نوجوون‌تون تعیین‌کننده‌ی جهت‌گیری نوجوون‌تون در مورد درسش هست. اگه رابطتون یک رابطه‌ی آسیب‌زا باشه، نوجوان تمرکزش رو می‌بره روی عدد و درس و نمره و مدرسه. در نتیجه به عنوان آخرین نکته، روی رابطتون کار کنید. در درس رابطه خوب با فرزندم به نکات بسیار خوب و سازنده‌ای برای ایجاد یک رابطه خوب اشاره کرده ایم.

 

در خاتمه خدمتتون عرض کنم در درس رهایی از استرس مفصلا به این موضوع پرداخته ایم.

امیدوارم که این پاسخ به شما کمک کنه که به نوجوون‌تون و به خودتون کمک کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *